- یادداشت
- بازدید: 1142
تبعیض مثبت، گامی در جهت رفع تبعیض
مریم باقی
عضو شورای استان تهران حزب کارگزاران سازندگی
افزایش مشارکت اجتماعی سیاسی زنان، نیازمند تبعیض مثبت است و این جز از طریق احزاب میسر نیست. مقایسه شاخصهای مشارکت زنان در کشورهای توسعهیافته با ایران، کافیست تا عمق اختلاف را دریابیم. شاخص برابری یا کاهش اختلاف مشارکت مردان و زنان، در دنیای امروز یکی از مهمترین نمودهای توسعهیافتگی شناخته میشود. حضور زنان در عرصههای مدیریتی و تصمیمگیری و نهادهای کلیدی مانند پارلمان یا دولت با رشد زنان و ورود آنها به دانشگاهها و اجتماع هیچ تناسبی ندارد و همین اختلاف منجر به بروز نارضایتی در این باره و تبدیل شدن به مطالبهای جدی شده است.
در توجیه تبعیض مثبت اغلب به عقب ماندن تاریخی گروههای تحت تبعیض مانند زنان، اشاره میشود و از این بابت تبعیض مثبت را روا میدانند. اما واقعیت این است که زنان بدون آن عقبه تاریخی، نیز نیازمند تبعیض مثبتاند. اول آنکه، هنوز تفکر غالب، از این جهت مردانه است که معمولا در مخیر شدن میان انتخاب یک زن توانمند و یک مرد توانمند، مرد است که برگزیده میشود. دوم آنکه، زنان همچنان اول به عنوان خانهدار شناخته میشوند و سپس یک فعال اجتماعی. بنابراین ابتدا باید از پس نقش اول به خوبی برآیند. درواقع حتی اگر یک شغل هم اختیار کنند، دوشغله محسوب میشوند. سوم آنکه، نقش مادری آنها را ضرورتا برای مدتی از اجتماع دور میکند. فرایند فرزندآوری از حمل جنین تا وضع حمل و مراقبتهای پس از آن، حداقل چند سال زندگی زنان را به شدت تحتالشعاع قرار میدهد و موجب حضور کمرنگ اجتماعی آنان میشود. همه اینها نشان میدهد که تبعیض مثبت در این وضعیت یک نیاز است تا شرایط را برای نقشآفرینی در عرصههای اجتماعی و سیاسی برابر کند. در واقع، تبعیض مثبت و در نظر گرفتن سهمیهای برای حضور زنان، امتیازیست برای برابری نه یک نابرابری.
در چنین شرایطی، تبعیض مثبت به عدالت نزدیکتر است.
احزاب، از محوریترین بخشهای جامعه مدنی و مهمترین حلقههای واسط مردم و حکومتند. در احزاب مشق سیاسی برای ورود به عرصههای مهم مدیریتی نیز میشود و از این لحاظ، حضور زنان و در نظر گرفتن سهمیه برای آنان اهمیت بسیاری دارد.
متاسفانه سهمیه جنسیتی در مجلس شورای اسلامی در مجمع تشخیص مصلحت نظام هم رای نیاورد اما احزاب میتوانند آن را جبران کنند و نه فقط در مجلس شورای اسلامی که بتوانند زنان کارآمد و توانمند را در عرصههای مدیریتی گوناگون به جامعه بشناسانند.
در انتخاباتهای اخیر، با توجه احزاب اصلاحطلب به حضور زنان، تعداد بیشتری از زنان در این دوره به مجلس شورای اسلامی راه یافتند. با انکه مجلس دهم رکورددار حضور زنان شد و 17 نماینده زن بر کرسیهای مجلس تکیه زدهاند اما همچنان این آمار راضیکننده نیست.
مشارکت زنان در احزاب فعلی در ایران و شورای مرکزی آنها، نسبت به گذشته افزایش داشته اما نسبت به آنچه باید باشد، فاصله قابل ملاحظهای دارد. در میان احزاب اصلاحطلب ابتدا کارگزاران با 6 نفر از سی و یک نفر عضو شورای مرکزی پیشتاز حضور زنان است و سپس حزب اتحاد ملت. در میان احزاب اصولگرا، اصولا اعتنایی به درصد حضور زنان نمیشود اما جمنا شاید به دلیل اینکه تشکلی در آستانه انتخابات بود، از 30 عضو، 6 نفر آن از زنان بودهاند.
تغییر ذهنیت همگام با عینیت
تلاش برای کسب و ارتقای حقوق زنان در ایران پیشینهای دستکم از مشروطه تاکنون دارد اما در طول زمان ازنظر کمی و کیفی رشد داشته و امروزه به بالاترین سطح خود رسیده است. البته ثقل آن در جامعه شهری و متوسط به بالا بوده است.
از نظر نوع مطالبات هم رشد داشته و امروزه خواستههای مشخصتر و راهکارهای بهتری ارایه میشود. ارتقای نقش زنان در تعیین سرنوشت خود و کشور و حضور آنان در عرصههای مدیریتی و تصمیمگیری از مهمترین آنهاست که ازطریق رشد حضور آنان در احزاب دنبال میشود. هرچند هنوز از نظام حزبی مطلوبی برخوردار نیستیم اما در همین حد و اندازه هم زنان باید دیده و به کار گرفته شوند.
تبعیض مثبت یا سهمیهبندی جنسیتی در میان اصلاحطلبان هم اما بیمخالف نبوده و نیست.
برخی مخالفان میگویند، اینکه ما فکر کنیم با تعیین سهمیه و عملی کردن آن مشکل زنان حل میشود یا شاخص مهمی بهبود یافته، میتواند اغواکننده باشد زیرا مسئله اصلی ما نباید اینقدر به مسایل فیزیکی محدود شود و گمان کنیم اگر تعداد صندلیهای بیشتری به زنان داده شود یا تعداد نفرات آنها در حوزههای مدیریتی و سیاسی بیشتر شود مشکل حل شده است. مسئله اصلی لزوم تغییر نگاه مردانه و فرهنگ مردانه است. اگر آمارهای مربوط به جایگاه فیزیکی زنان کمتر باشد اما نگاه مردانه تغییر یابد قانونگذاری و تاریخنویسی و.... هم عادلانه میشود ولی ممکن است این ظواهر بهبود یابد اما همان نگاه مردانه حاکم باشد. مهم تغییر نگاه است نه رشد تعداد میز و صندلی و نفر. نباید فکر کنیم که ظاهر امور را تغییر دهیم تا شاید باطن امور هم تغییر کند. این مسئله اختصاص به ایران ندارد. در کشورهای اروپایی سهمیههای الزامی 20 و30 و 40 درصدی برای زنان در پارلمان تعیین کردهاند اما در برخی از آنها هیچگاه نتوانستند به این درصدها دست یابند چون جامعه رایدهنده و تصمیمگیرنده هنوز باور ندارد و هنوز نگاهش مردانه است. چنانکه حتی زنانی وجود دارند که دیدگاههای آنان علیه زنان و حقوق آنان میتواند به کار گرفته شود.
این سخن نیز به حق است اما سهمیه، نباید متوقف بر تغییر ذهنیتها باشد. همزمان با تلاش برای تغییر ذهنیتها در عمل و عینیت هم باید تلاش کرد و نباید تبعیض مثبت را قربانی ذهنیتها کنیم. هر دو باید همزمان به پیش روند، تغییر ذهنیت و عینیت.
یکی از حرفهایی که همیشه گفته شده و توجیهی موجه نما است برای اینکه زنان در مناصب تصمیمگیری و مدیریتی حضور نیابند مسئله فقدان تجربه و... است. در واقع نهتنها زنان بلکه هر گروه و قشر و جنسی وقتی همواره از میدان کسب تجربه و کار در حوزههای مدیریتی دور نگه داشته شود وقتی قرار است افرادی از آنها پیدا شوند که رزومه و کارنامهای داشته باشند با مشکل کمبود این قبیل افراد روبهرو میشویم و اکنون درباره بعضی اقوام هم وقتی حتی میخواهند مردی را برای مناصب استانی یا کشوری انتخاب کنند کسی را نمییابند یا به تعداد انگشتان دست هستند چون فرصت حضور و تجربه و تکثیر شدن آنان را در این حوزهها ندادهاند. اما اکنون زنان راه خوبی را میروند. آنها ازطریق مشارکت گسترده در نهادهای مدنی و احزاب و تشکلها هم به رشد فکری خود و هم کسب تجربه و هم ارائه تواتمندیهای خود میپردازند و رشدی طبیعی و محتوم را در هر دو حوزه تغییر نگاهها و اندیشههای مردانه و هم کسب جایگاههای برتر و بالاتر تجربه میکنند.